اطلاع از بروز شدن
جمعه 90 دی 16
میگویند: تازگیها سکوت کردهای.. تو در گذشته گاهی از احمدی نژاد و مشایی انتقاد میکردی حالا در این شرایط خاص کشور زبان به کام گرفتهای..
می گویم: الان که دیگر انتقاد و حتی ضدیت و مخالفت با احمدی نژاد و مشایی مد روز شده است.. ما زمانی مینوشتیم که مخالفان سینه چاک امروزی، موافقان سینه چاک آن روزی بودند. امروز آنهایی مخالف احمدی نژاد شدهاند که یک روز نوشتههای ما را علم کردند و دنبالمان راه افتادند و سمپاشی کردند. به دلیل انتقاد به مشایی و احمدی نژاد ـ دقت کنید تنها انتقاد، نه مخالفت و فحاشی ـ تا توانستند بر ما تاختند و علیهمان کلی جو راه انداختند.. هرچه گفتیم که ما احمدی نژاد را مساوی رهبری نمیدانیم به خرجشان نرفت که نرفت.. حالا اسم نمیآورم اما خودشان حتماً میدانند که کجاها رفتند و نوشتههای ما را علم کردند و گفتند که این بابا ضد احمدی نژاد است. در حالی که من نه ضد بودم و نه به تقلب در انتخابات اعتقاد داشتم و نه دولتش را غیر قانونی میدانستم.
این همجالرعاعها (حزب بادیها) هیچ وقت نمیگذارند کشور به صلاح برسد و کشتیاش به ساحل نجات. چون یک روز کاسه لیسیِ کسی را میکنند و اوضاع را چنان ابری که حق از باطل تشخیص داده نمیشود و یک روز دیگر با فحش دادن و مخالفت سایهاش را با تیر میزنند. در مورد آقای رفسنجانی هم همینطور عمل کردند. یک روز چنان سردار سازندگیاش دانستند که عدهای خیال کردند دیگر نیازی به آمدن امام زمان نیست چون آقای هاشمی چنان همه جا را اصلاح و آباد کرده بود که اگر امام زمان میآمد بیکار میماند. خیلی از همینها بعداً در زمرهی بدترین و تندترین مخالفان آقای هاشمی درآمدند که اگر اسمش را میبردی دهانت نجس میشد و باید میرفتی و آب میکشیدی.
شما انتظار دارید حالا که این جماعت فحش میدهند من هم با آنان همنوا شوم؟ یعنی با جماعتی که همیشه کاسههای داغتر از آشند و همواره با باد جابجا میشوند.؟ هرگز.. خدا نیاورد آن روز را که ما با اینان در یک اردوگاه باشیم. با کسانی که جز همج الرعاع بودن کاری از دستشان بر نمیآید. اتفاقا من الان ترجیح میدهم با این مذبذبهای به پایه و اصول، مخالفت کنم تا با احمدی نژادها و مشاییها..
خیال نکنید که این حزب بادیها از میان مردم کوچه و بازار و به قولی تودههای عوام هستند. نه اتفاقاً همین حضراتی که مخاطبان من هستند به عنوان فرهیختگان محترم، در سمتهای مختلف این کشور مقدرات مردم بیچاره را به عهده دارند. کسانی که یا سیاست بازند و نان به نرخ روز میخورند و یا اینکه ساده اندیشاند و خوشحال از وزش بادهایی که دم و دقیقه میتواند جهتشان را عوض کند و تنوعی ایجاد شود. یعنی اگر سوال کنیم داغی آن روزها چه بود و سردی این روزها چه؟ حتماً خواهند گفت ما آن روزها فکر میکردیم ایشان تابع رهبری است ولی الان فهمیدیم اینطور نیست. یکی نیست بگوید یک مسئول سیاسی و فرهنگی که اینقدر تشخیص و تحلیل نداشته باشد و آنقدر منتظر بنشیند تا همه چیز مثل آفتاب روشن شود همان بهتر که برود پشت کوه و در شهر خودش شهریار خود باشد. حداقل این است که با تولید هندوانه میتواند به مردم خدمت کند.